خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها(قسمت 26)
بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه حضرت زهرا (س)؛
بخش بیست و پنجم
🌀 سخنان مجدد ابوبکر
✅ سپس ابوبکر در سخنانی همه آنچه که حضرت فرمودند تایید کردند و اعلام کرد که خدا و پیامبرش راست میگویند و دختر پیامبر هم راست میگوید و در نهایت خطبه حضرت را تایید کرد.
✅ و این از عجایب است که چطـور ابـوبکر میگوید هم خدا راست گفت هم پیغمبر(ص) و هم حضرت زهرا(س)؟ چون اگر خداوند راست می گوید که فرزندان انبیاء ارث می برند پس طبق نقل ابوبکر در آن حدیث مجعـول پیغمبر(ص) نعوذ باللّه دروغ گفته که فرزندان انبیاء ارث نمی برند و اگر آنچه را که ابوبکر از پیغمبر(ص) نقل کرده است راست است پس کتاب خـدا نعـوذ باللّـه دروغ اسـت و اگـر حضرت زهرا(س) که فرموده من هم ارث می برم راست گفته پس آنچه ابـوبکر بـه پیغمبر (ص) نسبت داده دروغ است.
✅ از طرف دیگر ابوبکر نمی تواند کـوچکترین خدشـه ای بـه شخصـیت و سـخنان حضرت(س) وارد کند، زیرا شخصیت حضرت زهـرا (س) آن قـدر عظـیم بـود کـه کسـی جرأت نداشت او را انکار کند، از طرفی هم ابوبکر گیر کرده که چه کار کند؟ نه می تواند به صراحت منکر قرآن شود نه می تواند جواب اسـتدلالهای حضـرت (س) را بدهـد . بنـابراین سعی میکند راه گریزی پیدا کند و آن به میان کشیدن مردم است و لذا میگوید:
« این مسلمانها حکمَ باشند بین مـن و تـو و شـاهد میـان مـا باشـند. اینهـا آمدند قلاده خلافت را به گردن من افکندند. و با اتفّاق مردم گـرفتم آنچـه را گـرفتم نـه ازروی خودبزرگبینی و تکبر و استبداد و حبّ جاه و هـوای نفـس و مقـدّم داشـتن خـود بـر دیگران و خود این مردم هم بر این مطلب شاهدند.»
✅ ابوبکر در حقیقت در پاسخ حضرت (س) که با ذکر آیه سوره یوسف به ایشان گفته بود که نفستان شما را گمراه کرده است جواب می دهد که دنبال جاه طلبی نبوده بلکه این مردم بودند که خلافت را به وی تحمیل کردند.
✅ متوسل شدن به رای مردم آخرین حربه ابوبکر برای رهایی از اتهام غصب خلافت و فدک می باشد که البته در این حرف هم خلافت گویی وجود دارد و تنها پنج نفر در سقیفه گرد آمدند و با تهدید از مردم بیعت گرفتند.
✅ با توجه به این که ابوبکر توپ را به زمین مردم انداخت و در آن مجلس هم کسی انکار نکرد و همه سکوت کردند پس جا داشت که حضرت مخاطب خود را مردم قرار دهد و به آنها خطاب کند. و لذا رو به حاضران فرمودند:
« ای مسـلمانانی کـه خیلـی سـریع بـه طرف گفته های باطل رفتید و در مقابل کار زشتی که زیان بار است، چشـم خـود را بـر هـم گذاشتید، آیا در قرآن تدبر نمیکنید یـا آن کـه بـر دلهـای شـما قفـل زده شـده؟ بلکـه ایـن کارهای زشت شماست که سبب شد دلهای شما را زنگار بگیرد. چشم و گـوش شـما بسـته شود. تأویل بدی کردید و آنچه در عوض گرفتید شرّ است. بخدا سوگند بار سنگینی را بـه دوش گرفتید و عاقبت آن وخیم است زمانی که پرده ها کنار رود، آن وقت سختیهای پشت پرده ظاهر می شود و از ناحیه پروردگار چیزهایی بر شما روی میکنـد کـه گمـانش را هـم نمی بردید در آنجاست که زیان کار آنهایی بودند که راه باطل را طی کردند.
✅ حضرت (سلام الله علیها) در این بخش از کلام خود حقایق دیگری را به مردم گوشزد می کند. اولا اینکه به مردم می فهماند که ابوبکر گناه اعمال خود را به گردن شما مردم می اندازد و شما هم اعتراضی به تهمتی که وی به پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) می زند نکردید. ایشان در حقیقت به مردم می فهماند که در مقابل باطل سکوت کردید و در ازاء آن حق السکوت که عبارت است از زندگی راحت و بدون دردسر دریافت کردید. و سپس به مردم یادآور می شود که یـااصلاً در قرآن تدبر نمیکنید و یا بر قلبهای شما قفل زده شده و نتیجه هـر دو وضـع روشـن است، یعنی اگر در قرآن تدبر کرده بودید کـه تکلیـف خلافـت و ارث هـر دو برای شـما روشن می شد. بعد خود حضرت از قرآن کریم پاسخ میدهد که شما همـان دومـی هسـتید یعنی اعمال زشت شما باعث شده که گوش و چشم شما حرف حق را نمی پـذیرد و از هـم تشخیص نمیدهد و قلبهای شما را زنگار گرفته است.
🌀 بازگشت به خانه
گفتگوی جانسوز حضرت زهرا (سلام الله علیها) با امیر المومنین (سلام الله علیه)
✅ بخش پایانی روایت اختصاص دارد به گفتگوی جانسوز حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و همسرش علی ابن ابیطالب (ع) است که واقعا دلها را به درد می آورد. حضرت (سلام الله علیها) پس از خطبه خود به سوی خانه بازگشت در حالی که امیرالمومنین (ع) انتظار بازگشت او را می کشید و دائما از خانه به بیرون سر میکشید تا زهرا بیاید. این نشان می دهد که ایشان دلواپس بود و نگران از اینکه این جماعت دوباره به حضرت زهرا (سلام الله علیها) صدمه ای بزنند.
✅ در روایت دارد که وقتی حضرت وارد خانه شد رو به علی (سلام الله علیه) کرد و گفت:
« آیـا ماننـد یـک طفـل در رحم، کنُجی نشسته ای و مثل افراد متّهم در یک گوشه جای گرفتهای؟ تو کسی بودی که بالهـای بـاز شـکاری را درهـم مـیکوبیـدی، حـالا ایـن کسـانی کـه بی سلاح هم هستند به تو خیانت میکنند.»
شاید حضرت در عین اینکه به ظاهر اعتراض می کنند به علی (سلام الله علیه) که چرا در مقابل ظالمین سکوت اختیار کرده اما خود به ناچاری علی (سلام الله علیه) اعتراف میکند که ای علی، تو همان بچه اسلام هستی که همین طور باید بنشـینی و هـیچ حرکت نکنی، چون مانند بچه ای که اگر حرکت کند رحم پاره می شود و به مادر لطمه می خـورد. تو هم ناچاری که صبر کنی تا اسلام صدمه نبیند.
✅ حضرت (سلام الله علیها) در ادامه شرح واقعه در مسجد را به همسرشان یادآور می شود و از ظلمی که ابوبکر روا داشته و عدم حمایت مهاجرین و انصار گله می کند و از اینکه امیرالمومنین هیچ اقدامی نمی کنند ابراز نگرانی میکنند. ایشان می فرماید:
« این پسر ابوقحافه است که عطیه پدرم و وسیله فرزندانم را از من ربود، کوشش کـرد بـا من دشمنی کند و او را در مکالمهای که با من داشـت دشـمن تـرین و لجبـازترین دشـمنانم یافتم تا جایی که فرزندان قیله یعنـی انصـار از حمایـت مـن دریـغ کردنـد و مهـاجرین هـم خویشاوندی و کمکشان را از من بازداشتند و دیگران هم چشم خود را بستند، نـه کسـی از من دفاع کرد و نه کسی مانع از ظلم شد. از خانه که بیرون رفتم بغض گلویم را گرفتـه بـود وقتی از مسجد بازگشتم خوار برگشتم. ای علی(سلام الله علیه) از روزی که تندی شمشـیرت را از بـین بردی صورت خودت را هم ذلیل کردی تو کسی بودی کـه گرگهـا را از هـم مـی دریـدی حالا خاک نشین شده ای، تو چرا جلوی این حرفهای باطل را نمی گیری و هیچ کار مؤثری برای دفع فتنه انجام نمیدهی و من اختیاری از خود ندارم. کاش قبل از ایـن مـرده بـودم و وضع تو را نمی دیدم.»
✅ در اینجا حضرت لحن خود را عوض می کنند زیرا می بیند با حرفهایی که زده دل علی (سلام الله علیه) را به درد آورده است و لذا می فرماید:
« خدایا عذر مرا بپذیر که علی(سلام الله علیه) در مواردی ظلمهـا را از مـن دور کـرده و از مـن حمایـت کرده وای بر زهرا در هر صبحدمی و وای بـر مـن در هـر شـبانگاهی»
✅ سپس مظلومانه شکایت به پدر می برد و به خدا پناه می برد.
🌀 تسلّی دادن حضرت علی(سلام الله علیه) به حضرت زهرا(سلام الله علیها)
✅ امیرالمومنین (سلام الله علیه) در پاسخ به گله مندی های همسرشان فرمودند:
« وای بر تو نیست بلکه وای بر کسی است کـه بـه تـو بغـض دارد و با تو به بدی رفتار می کند. خود را از خشم باز دار، ای دختـر پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) برگزیـده و ای یادگار نبوّت. در دینم عجز نشان ندادم و از آنچه بر آن توانایی داشتم کوتاهی نکردم، اگر به اندازه کفاف می خواهی روزی تو ضمانت شده است و متکفّل آن هم امین است و آنچه برای تو مهیا شده بهتر از آن است که از تو منع شده. پس به حساب خدا قرار ده»
✅ حضرت زهرا آخرین کلام می فرماید: «خدا برای من کافی است.» و دیگر ساکت شدند.
انتهای خطبه حضرت (س)