رابطه حجاب و عفاف
حجاب و عفاف ایا رابطه مستقیم دارند؟ کدام بیشتر مهم است ؟ حجاب یا عفاف ؟
حجاب و پوشش
قرآن کریم می فرماید: یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِک أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً.[1] ای پیامبر! به همسران و دخترانت و همسران اهل ایمان بگو تا جلباب خود را پیش بکشند، این کار برای آن که شناخته نشوند و آزار نبینند، بهتر است. خداوند بخشنده و مهربان است.
یکی از موضوع های مرتبط با عفاف، حجاب است. حجاب، به معنای عفّت و پاکدامنی در امور جنسی و شهوانی شمرده نمی شود اما بی گمان پایبندی به آن، عفّت فرد و جامعه را به ارمغان می آورد و ت- أثیر چشمگیری در از بین بردن زمینه روابط نامشروع و بی عفتی جنسی دارد. ارتباط محکم حجاب با عفاف موجب شده است تا قرآن کریم پیامبر (ص) را در باره همسران و دخترانش به طور خاص و زنان مؤمن را به طور عام، خطاب قرار دهد و آنان را به استفاده از پوشش هنگام حضور در ملأ عام فرا بخواند. در این آیه کلمه «جلابیب» (جمع جلباب) به کار رفته است. برای جلباب دو معنا ذکر شده است. برخی آن را جامه ای سرتاسری معنا کرده اند که تمامی بدن را می پوشاند، و بعضی آن را روسری مخصوصی دانسته اند که تمام صورت و سر را پوشش می دهد. علامه طباطبایی در این باره می نویسد: «منظور از جمله" پیش بکشند مقداری از جلباب خود را[2] این است که با بخشی از روسری یا چادر خود صورتشان را طوری بپوشانند که زیر گلو و سینه هایشان پیدا نباشد».[3]
این دستور پوشش، بر اساس آنچه در ادامه آیه آمده است، برای زنانی است که می خواهند با حجابشان، خود را به دیگران زنی عفیف و پاکدامن بشناسانند تا اهل گناه از اذیت آنها اجتناب کنند و متعرض آنان نشوند.[4]
پاسداری و تقویت پاکدامنی فرد و به دنبال آن عفّت اجتماعی، راهکارهای دیگری نیز دارد که در متون روایی آمده است[5] و در جای خود بسیار مهم و قابل توجه است اما هدف از این نوشتار، عفاف از منظر قرآن کریم است و ازاین رو به عوامل عفّت و پاکدامنی از نگاه قرآن کریم اشاره شد.
رابطه حجاب و عفاف
نگارنده بر این باور است که حجاب تشریع شده در آیه 59 سوره احزاب، در حقیقت ارائه یک راهکار مهم برای پاسداری از عفاف جامعه است؛ یعنی اگر جامعه ای بخواهد عفاف و پاکدامنی در آن حکم فرما باشد راهی جز اصلاح ارتباط بین زن و مرد و نیز به حداقل رساندن آن ندارد؛ و اگر از رابطه میان زن و مرد در جامعه گریزی نباشد، باید بر اساس حدود شرعی و اخلاقی تنظیم و سامان یابد؛ زیرا بدون تدوین چارچوب مشخص مبتنی بر آموزه های اخلاقی و دینی برای ارتباط با جنس مخالف، زمینه فساد، فراهم و وقوع آن اجتناب ناپذیر می شود.
خداوند، انسان و حتی حیوانات و نباتات را بر مبنای دو جنس نر و ماده آفریده و بین این دو، گرایش و تمایل قرار داده است، سپس برای انسان ازدواج را مشروعیت بخشید تا زمینه آرامش[6] آنان را فراهم و بقاء نسل آنان را تضمین کرده باشد.[7] ازاین رو از آغاز آفرینش، علاقه و گرایش بین دو جنس مخالف بوده و تا پایان نیز خواهد بود و چون انسان فطرتاً لذّت جوست و لذّت جویی حداکثری نیز از اهداف همیشگی اوست، در تعامل با جنس مخالف نیز دائماً دنبال لذّت بیشتر است. در باره لذّت جنسی، آموزه های دینی سه ویژگی «پاک»، «مانا» و «در شأن حرمت انسانی» را پیشنهاد می کند و نیل به این لذّت را فقط در گرو ازدواج و رعایت حجاب با تعریف اسلامی آن می داند؛ حجابی که اختصاص حداکثری همسر برای شوهر خود و مستور بودن او از بیگانه، از مشخصه های آن است. پیامد حجاب در جوامعی که به آن پایبندند، هم برای مردان و هم برای زنان مبارک است که به اختصار بدان اشاره می کنیم:
پیامد حجاب زنان برای مردان:
از آن جا که در جوامع پایبند به حجاب، ارتباط نامشروع مرد و زن بیگانه فراهم نیست، زنان، علاقه مندی به خودآرایی را فقط برای همسر خود ابراز می دارند که برای همسرانشان نیز مطلوب است. همچنین با وجود حجاب، لذّت و بهره جنسی مردان از زنان دیگر، حتی با نگاه نیز ممکن نیست. ازاین رو او به همسر خود راضی و از تمکین او به لذّت کافی دست پیدا می کند. البته گاهی برای مردان شرایط کامیابی از زنان بیگانه فراهم می شود که به خویشتن داری و کنترل نفس نیاز است که با قدرت ایمان و تقوا شدنی است.
پیامد حجاب برای زنان:
فراهم نبودن لذّت جویی از غیر همسر برای مردان، باعث می شود زنان به کامیابی از همسران خود خشنود و به آنان حریص باشند. این امر میل به خودنمایی را در زنان می کاهد و چون ارتباط با مردان بیگانه در سطح وسیع فراهم نیست، جسارت خودنمایی در برابر آنها نیز از او سلب می شود. نتیجه این دو نوع پیامد، دلبستگی بیشتر زن و شوهر به یکدیگر، و محفوظ و مستحکم و گرم ماندن کانون خانواده است.
قرآن کریم این راهکار را در جهان آخرت و بهشت نیز ساری و جاری دانسته است؛ یعنی علی رغم توصیف بسیار حیرت انگیز قرآن از زیبایی زنان بهشتی، محصور بودن در قلمرو همسر خویش و نیز مستور بودن از نگاه دیگران را شاخصه آنها می داند. در سوره الرحمن می فرماید: فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ.[8]
در آنها همسرانی است که چشم به غیر از شوهران خود نیفکنده اند و هیچ انسانی پیش از آن هم با آنان تماس نداشته است.
کلمه «طرف» به معنای «کاسه چشم» است و مراد از «کوتاهی طرف» این است که همسران بهشتی به شوهران خود اکتفا می کنند و چشم داشتی به دیگران ندارند، هرگز کسی با او مراوده ای نداشته یا همسر دیگری نبوده است.[9]
همسردوستی، محفوظ و مستور بودن زنان بهشتی از نگاه مردان بیگانه و نیز عدم امکان نگاه آنان به مردی جز همسر خود، بارها و با تعابیر مختلف در قرآن کریم بیان شده است. یکی از تعابیر قرآنی «باکرِه بودن همیشگی زنان بهشتی» است؛ یعنی آنان هر بار که در کنار همسر خود قرار می گیرند باکره هستند.[10] بیشتر مفسران مقصود از واژه «ابکاراً» را در آیه فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً باکره بودن یا دوشیزه بودن دانسته اند اما این واژه از ریشه «بکر» و به معنای جدید، تازه و اولین مرتبه نیز به کار رفته است.[11] لذا نگارنده گمان می کند یکی از معانی این آیه این است که همسران بهشتی، همیشه برای شوهرانشان جدید و تازه اند و هیچ گاه برای آنان تکراری، عادی یا کهنه نمی شوند و هرگز به فکر همسری جدید نخواهند بود؛ زیرا همواره همسرشان برای آنها جدید است. البته خداوند در این آیه و آیات مشابه، لذّت بهشتیان را از این نعمت، به دلیل مستور و محفوظ بودن همسران بهشتی از چشم نامحرمان می داند، نه به اشتراک گذاشتن آن ها. لذا در سوره الرحمن می فرماید: فِیهِنَّ خَیراتٌ حِسانٌ حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ.[12] در آنها همسرانی خوش صورت و نیکوسیرت است، حوریانی که در سراپرده های خود مستورند.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد: «" خیام" جمع" خیمه" است که در زبان فارسی نیز به آن خیمه گویند. این که فرمود" حوریان مقصور در خیمه هایند" معنایش این است که آنان از دستبرد اجانب محفوظاند، زنانی مبتذل نیستند تا غیر شوهرانشان نیز بتوانند آنها را تماشا و از آنان کام جویی کنند».[13] بنابراین مردان آنها هم راهی برای رؤیت یا کام جویی از همسر دیگری ندارند.
پس اگر با اشتراک گذاشتن بهره مندی و لذّت جویی از زنان، دستیابی به لذّت پاک و حداکثری ممکن بود، خداوند از فراهم آوردن آن در بهشت و تجویز آن ناتوان نبود و کسی یارای مخالفت یا عیب جویی نداشت. در پایان می توان نتیجه گرفت که راهکار کامیابی پاک و هر چه بیشتر، جز از رهگذر حجاب و پوشش بدن و نگاه برای مرد و زن، شدنی نیست و راه جلوگیری از تکراری شدن لذّت ها، انحصاری بودن همسر و مستور ماندن از نگاه دیگران است.
پرسش و پاسخ
با توجه به ارتباط این بحث با پدیده اجتماعی مخالفت با قانون اسلامی حجاب که در جوامع سکولار نهادینه شده است و در جامعه اسلامی ما نیز عده ای به آن معتقدند و با رفتارهای ناهنجار، مخالفت خود را با قانون حجاب آشکار می سازند، لازم است به برخی پرسش ها که در این باره مطرح است پاسخ داده شود.
شاید مهم ترین پرسش این باشد: آیا برداشتن حجاب در جامعه آن گونه که در جوامع سکولار اجرا شده است، موجب حساسیت زدایی افراد به جنس مخالف نمی شود؟ و حساسیت زدایی افراد نسبت به جنس مخالف، باعث نمی شود دو جنس مخالف به صورت مسالمت آمیز با هم معاشرت کنند بی آن که عفّت عمومی جامعه مخدوش شود یا به حریم ناموس دیگری تعدی یا تعرضی شود؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا دو پرسش دیگر مطرح می کنیم: آیا علاقه بین دو جنس مخالف را می توان با برداشتن حجاب از بین برد؟ آیا انسان را که همواره دنبال لذّت بیشتر است می توان از لذّت جویی بیشر منصرف ساخت؟
از آن جا که تمایل و گرایش زن و مرد، برخاسته از غریزه است و تغییر و تبدیل آن ممکن نیست، و نیز انسان همواره دنبال لذّت است و لذّت جنسی قوی ترین و محبوب ترین آنهاست، برداشتن حجاب، دانسته یا ندانسته و به بهانه دفاع از آزادی زنان، در حقیقت برای لذّت جویی بیشتر زنان و مردان خواهد بود. غافل از آن که لذّت جویی هیچ گاه فروکش نمی کند بلکه فقط برخی حالات لذّت جویانه کهنه و عادی می شود؛ یعنی در صورت تکرار یک نوع لذّت با جنس مخالف، حساسیت انسان نسبت به آن نوع لذّت کاسته می شود. برای مثال، نگاه به سرهای برهنه زنان برای طرفین تکراری و عادی می شود اما به دلیل میل غریزی این دو جنس به یکدیگر، لذّت جویی فطری و مستمرّ انسان، زن را به کام رسانی و مرد را به کام جویی در مرتبه ای دیگر و فراتر از برهنگی سر سوق می دهد. بنابراین اگر حجاب و تفکیک بین زن و مرد برداشته شود، پس از مدتی به دلیل عادی شدن این گونه روابط و پوشش نداشتن موی سر زنان، مردان برای لذّت بیشتر و زنان برای جلب توجه و خودنمایی بیشتر، تحریک می شوند و با ترفندهای عوام فریبانه به دنبال کاستن از مقدار پوشش زنان و آشکار ساختن اندام های بیشتر زنان خواهند بود. این درخواست برهنگی بیشتر همواره مرحله به مرحله ادامه می یابد و حدی برای توقف آن باقی نمی ماند؛ زیرا هر مرحله پس از مدتی عادی می شود و اثر تحریک کنندگی و لذّت آفرینی خود را از دست می دهد.
تاریخ تطور پوشش در غرب نیز پیشرفت برهنگی و پرده دری را به خوبی آشکار می سازد. این تجربه در جوامع غیر دینی و سکولار که در آنها حجاب برداشته شده و مرز میان مرد و زن فرو ریخته است، نشان می دهد این جوامع هر روز با پدیده ای شنیع تر در موضوع برهنگی مواجه است و در حقیقت، روی حیوانیت در این جوامع روز به روز سفیدتر شده است. عادی شدن خیانت همسران، عدم دلبستگی زن و مرد به یکدیگر، فراوانی متارکه و جدایی همسران، رابطه های نامشروع بی شمار، بسیاری فرزندان نامشروع و بدون پدر، سقط جنین های بسیار، رواج سکس با تنوع بسیار و تلاش برای انتشار آن از طریق رسانه ها، ازدواج های همجنس گرایانه، مسابقه بین زنان در مقاومت برابر تجاوز جنسی بیشتر در زمان کمتر، و رابطه نامشروع و حتی ازدواج رسمی و آشکارا با حیوانات، بخشی از نتایجِ از بین رفتن حد و مرز ارتباط پسر و دختر و منع حجاب است. متأسفانه اگر برخی از این ناهنجاری ها در جوامع اسلامی هم آشکار شده است، ناشی از دنباله روی از جوامع سکولار و بی اعتقادی یا پایبند نبودن به حجاب به مفهوم عام آن است.
بی گمان این رفتارهای شنیع و غیر انسانی در جوامع غربی به پایان راه خود نرسیده است و حرص و ولع انسان برای لذّت جنسی از یک سو، و عادی شدن مصادیق فوق الذکر فحشا از سویی دیگر، او را به ابداع راهکارهای دیگری که شنیع تر از آنچه تا کنون رایج شده است وادار می کند و تنها راهکارِ محافظت از حرمت انسانیت آن است که مجدداً به دامن حجاب بازگردند تا از این رهگذر بتوان انسان را به لذّت جویی و کام یابی پاک از همسر خویش و در حریم منزل شخصی خود قانع ساخت و او را از اسارت دیوِ سرکش و لجام گسیخته شهوت، رهایی بخشید. این جاست که فلسفه حجاب و پوشش زن و مرد، محدود بودن روابط زن و مرد، مستور بودن زنان از ارتباط با نامحرمان و نگاه آنان، و ارتباط حداقلی مبتنی بر حدود شرعی و اخلاقی آشکار می گردد. امام علی (ع) در باره زیبایی خداداد می فرماید: زَکاةُ الجَمالِ العَفافُ.[14] زکات زیبایی، پاکدامنی است.
خدای متعال در آیه ای دیگر لزوم حجاب و پوشش کامل را برای آن دسته از زنانی که پا به سن گذاشته و یائسه شده اند، به سبب تخفیف بر آنها برمی دارد و می فرماید: وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یرْجُونَ نِکاحاً فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.[15]
زنان یائسه ای که امید به ازدواج ندارند در صورتی که زینت نمایی نکنند گناهی بر آنها نیست که لباس خود را واگذارند، و اگر خود را بپوشانند بهتر است. خداوند شنوای داناست.
ممکن است ابتدا به نظر آید این حکم با عفاف و پاکدامنی مؤمنان سازگار نیست اما دقّت و تأمّل در مفهوم آیه این تصور ابتدایی را به طور کلی از بین می برد؛ زیرا در این آیه حکم وجوب حجاب از زنانی که به سن یائسگی رسیده اند برداشته شده است و مقصود از زنانی که امید به نکاح ندارند فقط زنانی نیستند که یائسه شده و بچه دار نمی شوند، بلکه در ادامه آیه، دو قید نیز ضمیمه شده است. قید اول عبارتِ لا یرْجُونَ نِکاحاً است که اشاره دارد به این که باید علاوه بر یأس از فرزنددارشدن، رغبتی در مردان برای رابطه زناشویی با آنان وجود نداشته باشد.[16] البته بی رغبتی مردان از برقراری این رابطه با آنان از کهولت سنی آنان حکایت می کند. قید دوم نیز عبارتِ غَیرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ است. خداوند با این قید اشاره کرده است که کنار گذاشتن حجاب باید به قصد آشکار ساختن زینت یا اندام خود نباشد و خود را آرایش نکرده باشند.[17] لذا در تفسیر جوامع الجامع تصریح شده است
زن های ازکارافتاده در صورتی می توانند بدون پوشش معمولی از خانه بیرون آیند، که با این کار، زینت های خود را نمایش ندهند و آرایش های دل ربا نداشته باشند.[18] البته در ادامه آیه، استمرار حجاب و پوشش را برای آنان بهتر می داند که شاید دست کم دو فایده متصور باشد: نخست آن که آنان را تا پایان عمر عفیف نگاه داشته و از هر گونه اتهام احتمالی مبرّی دارد.[19] و دیگر آن که کنار گذاشتن حجاب از سوی آنان ممکن است بدآموزی داشته باشد و زمینه فراگیر شدن بی حجابی را در جامعه فراهم آورد. پس استمرار حجاب آنان جامعه را از این ابتلا مصون می دارد.
با این توضیح روشن شد که خداوند پیش از برداشتن حجاب از زنان پیر و سالخورده و آسان گرفتن بر آنان، به موضوع عفّت و پاکدامنی عنایت داشته است و تنها در صورت پرهیز از هرگونه خودنمایی که با عفاف جامعه در تنافی است برداشتن حجاب را جایز می شمارد، هر چند حفظ حجاب را بهتر از برداشتن آن می داند. البته باید توجه داشت که مقصود از جواز کنار گذاشتن حجاب برای زنان سالخورده، فقط کنار گذاشتن چادر و مقنعه ای است که روی لباس های معمول پوشیده می شود و برای خروج از منزل یا محفوظ ماندن از نگاه نامحرمان استفاده می شود، نه بیشتر از آن.[20]
پی نوشت ها
[1] احزاب: 59.
[2] یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ.
[3] ر. ک: ترجمه جوامع الجامع، ج 5، ص 153.
[4] ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 339 و 340؛ ترجمه جوامع الجامع، ج 5، ص 153.
[5] مانند حدیثی از پیامبر (ص): «هِبَةُ الرَّجُلِ لِزَوْجَتِهِ تَزِیدُ فِی عِفَّتِهَا؛ هدیه دادن مرد به همسرش، عفّت او را افزایش می دهد (کتاب من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 381، ح 5831).
[6] روم: 21: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً لِتَسْکنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِک لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ؛ و یکی از آیات او این است که برای شما از خود شما همسرانی خلق کرد تا به سوی آنان میل کنید و آرامش گیرید و بین شما مودّت و رحمت قرار داد و در همین نشانه هایی است برای مردمی که تفکر کنند.
[7] شورا: 11: فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یذْرَؤُکمْ فِیهِ لَیسَ کمِثْلِهِ شَی ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ؛ او که پدید آورنده آسمان ها و زمین است، و از جنس خود شما برایتان همسرانی آفرید، و نیز برای چارپایان جفت خلق کرد، و به این وسیله نسل شما و چارپایان را زیاد کرد. هیچ چیزی مثل او نیست، و او شنوا و بینا است.
[8] الرحمن: 56.
[9] ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 185.
[10] واقعه: 35- 37: إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً عُرُباً أَتْراباً.
[11] ر. ک: مجمع البحرین، ج 3، ص 230: «ذهب بکرة، یعنی أخذ فی طلب العلم أول شی ء فاستکثر منه. .. و ابتکر الشی ء: إذا أخذ بکورته و هو أوله».
[12] الرحمن: 70 و 71.
[13] ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 187.
[14] میزان الحکمة، ح 13257.
[15] نور: 60.
[16] ر. ک: ترجمه مجمع البیان، ج 17، ص 169؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 311؛ تفسیر القرآن الکریم، شبّر، ص 346؛ تفسیر الکاشف، ج 5، ص 440.
[17] تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 311.
[18] ترجمه مجمع البیان، ج 17، ص 169.
[19] ر. ک: تفسیر الکاشف، ج 5، ص 440.
[20] ر. ک: تفسیر الصافی، ج 3، ص 447: عن الامام صادق (ع): «انّه قرأها فقال الجلباب و الخمار إذا کانت المرأة مسنّة». نیز، ر. ک: تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 311.
https://hawzah.net/fa/Article/View/95963/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%B9%D9%81%D8%A7%D9%81