علامه طباطبایی
بدرالسادات طباطبایی، دختر علامه طباطبایی:
🔸پدر و مادرم علاقه زیادی به هم داشتند و در همه لحظات زندگی در کنار یکدیگر بودند، پدر نیز علاقه و اردات زیادی به مادر داشتند بهطوری که هیچ وقت حتی یکبار نیز ایشان را با اسم کوچک خطاب نکردند و میگفتند من اگر به جایی رسیدهام از زحمات و همراهی همسرم بوده است.
🔸علامه رفتارشان در خانه یک الگوست، من به یاد ندارم که ایشان حتی یک بار نیز در خانه با خشم و غضب و عصبانیتی برخورد کرده باشد.
🔸علامه همیشه ساعتهای خاصی را برای خانواده میگذاشتند و حتی در ساخت کاردستیهایهایمان نیز به ما کمک میکردند.
🔸سفارش و تأکید همیشگی پدر بر این بود که همیشه به یاد خدا باشید و او را در همه حال ناظر ببینید به یاد دارم زمانی که سن کمی داشتم یک بار از پدر پرسیدم اگر من کفشم را به امید خدا وسط حرم بگذارم و بروم کفشم همانجا میماند، پدر گفتند اگر مطمئن باشی که خداوند مراقب آنهاست حتما کفشهایت سرجایش خواهد بود، پدر این چنین توکل و ایمان به خداوند را به من که کودکی کم سن بودم یاد میداد.