آیا در اسلام برتری و اولویت با مردان است
آیا در اسلام برتری و اولویت با مردان است؟
با صرف نظر از این که زن و مرد در بسیاری از احکام و حقوق، همانند هستند و تنها در برخی از مقررات شرعی (اعم از احکام و حقوق) متفاوت می باشند، روح این پرسش به فلسفه قانونگذاری بر می گردد . برای پاسخ به این سؤال، باید به ملاک های جعل یک حکم یا وضع یک قانون توجه داشت و به ویژه در مورد تفاوت حقوق زن و مرد باید به این ملاک ها توجه بیش تری کنیم تا روشن شود که چه مصلحت و مفسده ای بر این کار مترتب بوده است . آیا ما با عقل خود می توانیم همه آنچه را که به صلاح ماست و یا برای ما ایجاد مفسده می کند، تشخیص دهیم و یا آن که عاقلانه ترین راه این است که به دامن وحی پناه ببریم؟ آیا در همه جا تساوی; بلکه تشابه حقوقی - آن گونه که جنبش به ظاهر طرفداری از زنان (فمینیسم) ادعا می کنند - خوب است و یا آن که این ادعای خوش سیما، باطنی ویرانگر دارد . ما در دو قسمت ذیل به پاسخ پرسش شما می پردازیم:
1 . صفات و ویژگی های لازم برای یک قانون گذار شایسته .
2 . تشابه حقوقی زن و مرد .
نظام حقوقی اسلام، مشحون از مسائل و احکام اجتماعی و فردی است . اسلام، عقل را یکی از منابع استنباط احکام شرعی دانسته و حکم عقل و شرع را ملازم دانسته است; اما درعین حال قانون شایسته، قانونی است که مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی باشد و این متوقف بر شناخت کامل تمام ابعاد جسمی و روحی، نیازها، غرائز، استعدادها، کمال لایق انسانی و راه رسیدن به آن است و حال آن که روز به روز با پیشرفت علم و تاملات فکری، جهل بشر، بیش تر مکشوف می گردد و لذا قوانین بشری، همواره دست خوش تغییر و تحول است . ویلیام جیمز، معلومات انسان در مقابل مجهولاتش را مانند قطره در برابر دریا می دانست و «آنیشتاین » تصریح می کرد که «انسان هنوز نتوانسته افسانه سر بزرگ (معمای خلقت) را حل کند و آن چه تاکنون از کتاب بیعت خوانده، تازه به اصول زبان، آشنا شده و در مقابل مجلداتی که خوانده و فهمیده، هنوز از حل و کشف کامل این معما، خیلی دور است; تازه آیا چنین حلی برای او وجود داشته باشد یا نه » (1) ؟
تنها خداوند است که مهربان، علیم و حکیم مطلق است (سوره سبا، آیه 3) و احکام و معارف اسلامی، مؤید عقل و یافته های علمی است و در ستیز با آن ها نیست; گرچه به دلیل قصور علم و عقل، احکام دینی گاهی فراتر از دسترس علم و دین است; زیرا انسان و مصالح و مفاسد او، در مادیات و تمنیات مادی منحصر نمی گردد . وظایف و حقوق بشر (و از جمله حقوق زن) با توجه به همه مصالح او در دنیا و آخرت جعل شده است و علمی بودن و معقول بودن احکام و حقوق، منافاتی با ناظر بودن آن به دنیا و آ خرت ندارد; بلکه ملازم با آن است . عقل به سه دلیل به طور قطعی حکم می کند که تدبیر زندگی اجتماعی و دنیوی را باید بر وحی مبتنی کنیم . این دلایل عبارتند از:
1 . انسان به صورت فردی یا جمعی، حتی «خود» را به طور کامل نمی شناسد و در انسان شناسی و جهان شناسی، مجهولات بسیاری دارد .
2 . انسان در وضع قوانین نمی تواند کاملا عاری از خودخواهی باشد; از این رو صلاحیت تام اخلاقی برای این کار ندارد و شناخت کاملی نیز از عدالت ندارد و ممکن است آن را علیه خود به کار گیرد .
3 . آفت غفلت، خطا و نسیان را در انسان نمی توان نادیده گرفت .
با پذیرش خداوند حکیم، علیم، مهربان و بی نیاز که از راهنمایی کوچکترین مسائل مورد نیاز بشر دریغ نورزیده است، در می یابیم که نظام حقوقی، سیاسی و اجتماعی شایسته، آن است که معقول و انسانی و مبتنی بر وحی و آورده های دینی باشد . (2) قرآن کریم می فرماید: «و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون » . (3)
براساس این اصل اساسی در قانون گذاری و با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد واقعی، تشریع و قانون گذاری، بایستی با ملاحظه واقعیات خارجی (عالم تکوین) باشد و یکی از این واقعیات، تفاوت ها و شباهت های زن و مرد در عالم آفرینش است .
مشترکات تکوینی و تشریعی زن و مرد در قرآن
اسلام برخلاف آنچه در تاریخ و فرهنگ قرن های پیشین غرب و شرق گذشته است، زن و مرد را در امتیازات تکوینی و تشریعی یکسان دانسته است . چند نمونه از این موارد، عبارتند از:
1 . تساوی در ماهیت انسانی و لوازم آن (نساء، آیه 1; حجرات، آیه 13; اعراف، آیه 189و . .). .
2 . تساوی در راه تکامل انسانی و قرب به خدا و عبودیت (نساء، آیه 124; نحل، آیه 97; توبه، آیه 72; احزاب، آیه 35) .
3 . تساوی در امکان انتخاب جناح حق و باطل و کفر و ایمان (توبه، آیه 67و68; نور، آیه 26; آل عمران، آیه 43و . .). .
4 . اشتراک در اکثر - قریب به اتفاق - تکالیف و مسؤولیت ها; گرچه به لحاظ فرهنگ محاوره ای، گاهی به صیغه مذکر بیان شده اند (بقره، آیه 183; نور، آیات 2، 31و32; مائده، آیه 38 و . .). .
5 . استقلال اجتماعی، سیاسی و اعتقادی زنان و حق مشارکت (ممتحنه، آیات 10، 12و . .). .
6 . استقلال اقتصادی زنان; حال آن که غرب تا چند دهه پیش، زن را مالک هیچ چیز نمی دانست (نساء، آیه 33) .
7 . برخورداری مادران از حقوق خانوادگی مساوی با پدران; بلکه حق مادر با توجه به زحمات و تکالیف و مسؤولیت هایش، گاهی بیش تر است (عنکوبت، آیه 8; اسراء، آیات 23و24; بقره، آیه 83; مریم، آیه 14; انعام، آیه 151; نساء، آیه 36; لقمان، آیه 14و15; احقاف، آیایه 15) و ده ها مورد دیگر .
با وجود این همانندی، تفاوت های جسمی و روحی زن و مرد قابل انکار نیست . از این رو مناسب است به تفاوت های ساختاری زن و مرد و تاثیر آن در قانون گذاری و نظام حقوقی و ملاک و معیار این تاثیرگذاری اشاره شود . دکتر «الکسیس کارل » باعمیق شمردن اختلافات آفرینش زن و مرد، می گوید: «به علت عدم توجه به این نکته اصلی و مهم است که طرفداران نهضت زن فکر می کنند که هر دو جنس می توانند یک قسم تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسؤولیت یکسانی به عهده گیرند . . . . زنان باید به بسط مواهب طبیعی خود در جهت و سرشت خاص خویش، بدون تقلید کورکورانه از مردان بکوشند . وظیفه ایشان در راه تکامل بشریت، خیلی بزرگ تر از مردهاست و نبایستی آن را سرسری بگیرند و رها سازند . . . (4) » .
تفاوت های ساختاری زن و مرد
این بحث، سابقه ای حداقل 2400 ساله دارد . افلاطون با اعتراف به ناتوان بودن نیروهای جسمی، روحی و عقلی زنان، این تفاوت ها را کمی دانسته، مدعی بود که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان می توانند همان وظایفی را عهده دار شوند که مردان عهده دار می شوند و از همان اختیاراتی بهره مند گردند که مردان بهره مند می گردند . برخلاف وی، شاگردش ارسطو معتقد بود که نوع استعدادهای زن و مرد، متفاوت و وظایفی را که قانون خلقت به عهده هر یک از آن ها گذاشته و حقوقی که برای آن ها وضع شده است، در قسمت های زیادی با هم تفاوت اصولی دارد . (5)
پروفسور «ریک » ، روان شناس مشهور آمریکایی که سالیان دراز به تفحص و جست وجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتایجی را به دست آورده است، می گوید: «دنیای مرد با دنیای زن به کلی فرق می کند . اگر زن نمی تواند مانند مرد فکر کند یا عمل نماید، از این رو است . . . . زن و مرد جسم های متفاوت دارند . علاوه بر این، احساس این دو موجود، هیچ وقت مثل هم نخواهد بود و هیچ گاه یک جور در مقابل حوادث و اتفاقات، عکس العمل نشان نمی دهند . زن و مرد بنا به مقتضیات جنسی رسمی خود، به طور متفاوت عمل می کنند و درست مثل دو ستاره، روی دو مدار مختلف حرکت می کنند . آن ها می توانند همدیگر را بفهمند و مکمل یکدیگر باشند; ولی هیچ گاه یکی نمی شوند و به همین دلیل است که زن و مرد می توانند با هم زندگی کنند، عاشق یکدیگر شوند و از صفات و اخلاق یکدیگر خسته و ناراحت نشوند . . . (6) » .
خانم «کلیودالسون » می گوید: «به عنوان یک زن روان شناس، بزرگ ترین علاقه ام، مطالعه روحیه مردهاست . چندی پیش به من ماموریت داده شد که تحقیقاتی درباره عوامل روانی زن و مرد به عمل آورم; به این نتیجه رسیده ام: خانم ها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند . بسیار دیده شده که خانم ها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می کنند، بلکه گاهی در این زمینه از آن ها برتر هستند . نقطه ضعف خانم ها، فقط احساسات شدید آن هاست . مردان همیشه عملی تر فکر می کنند، بهتر قضاوت می کنند، سازمان دهنده بهتری هستند [و] بهتر هدایت می کنند» . به نظر ما این نقطه ضعف زنان نیست; بلکه هدف خلقت این تفاوت ها را ضروری ساخته است . دانشمند بزرگ، محمد قطب می گوید: اگر زنان بخواهند مادر باشند، باید احساساتی و عاطفی باشند و لازمه بقای نسل آدمی، وجود مادر و روابط جنسی زن و مرد و کارکردهای اختصاصی آنان است (7) ; پس برتری روحی مردان بر زنان به عنوان یک امتیاز ارزشی، به تفاوت های جسمی و روحی و کارکردهای اختصاصی زن و مرد بستگی ندارد; بلکه براساس ایمان و عمل که جامع آن ها تقوی است، مشخص می شود [و این] چیزی است که طراح آن طبیعت می باشد; هر قدر هم خانم ها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند، بی فایده خواهد بود . خانم ها به علت این که حساس تر از آقایان هستند، باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگی شان احتیاج دارند . . . . کارهایی که به تفکر مداوم احتیاج دارد، زن را کسل و خسته می کند . . .» (8) .
«اتوکلاین برگ » نیز با صحه گذاشتن بر تفاوت های جسمی و روحی و علایق زن و مرد براساس داده های روان شناسی، می نویسد: «زنان بیش تر به کارهای خانه و اشیا و اعمال ذوقی علاقه نشان می دهند و بیش تر مشاغلی را می پسندند که نیازی به جابه جا شدن در آن ها نباشد و یا کارهایی را دوست می دارند که در آن ها باید مواظبت و دلسوزی بسیاری [به] خرج داد; مانند مواظبت از کودکان و اشخاص عاجز و بینوا . . . زن ها عموما احساساتی تر از مردان هستند . . . (9) » .
ملاک تفاوت های تشریعی میان زن و مرد
با توجه به برخی تفاوت های تکوینی زن و مرد که مؤید به عقل و نقل و وجدان عمومی و تحقیقات علمی روان شناسی است و نیز فطری بودن آن ها، به نحوی که ریشه در خلقت و آفرینش بشر دارند و مقطعی و منطقه ای نمی باشند، این مساله مطرح می شود که این اختلافات چگونه منشا برخی تفاوت های اجتماعی و حقوقی می شود؟ همه انسان ها با هم تفاوت هایی دارند . قانون گذار اگر بخواهد در مقام وضع قانون، همه اختلافات را در نظر بگیرد، کاری غیر عملی و ناممکن است و اگر بخواهد بی توجه به هر گونه تفاوت و اختلافی باشد، خلاف ضرورت تشریع و تقنین است و مصالح جامعه، آن طور که باید تامین نمی شود; زیرا تشریع باید مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی باشد و قواعد و مقررات حقوقی اعتباری صرف نیستند . پس آن اختلافات و تفاوت های تکوینی که موجب اختلاف در مصالح و مفاسد واقعی شود، منشا تفاوت در حقوق و تکالیف می شود و این یک امر منطقی است; یعنی اگر احکام و تکالیف اجتماعی متناسب با واقعیت ها باشد و رعایت گردد، سعادت فرد و جامعه حاصل می شود و چون سعادت فرد و جامعه مطلوب است، پس باید احکام و حقوق و تکالیف مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی بوده، کاملا رعایت گردد . مناط در اختلافات و تفاوت هایی که مایه اختلاف در مصالح و مفاسد واقعی می شود، عبارتند از آن اختلافات تکوینی که دارای سه ویژگی ذیل باشند:
1 . دوام و ثبات از آغاز تا پایان عمر انسانی به مقتضای خصلت دائمی بودن قانون .
2 . عمومیت آن در قشر نسبتا وسیعی از مردم به مقتضای خصلت کلی بودن قانون .
قانون برای نوع افراد جامعه وضع می شود; نه افراد معدود . اصولا قانون گذاری برای یکایک افراد، به طور جداگانه ممکن نیست; اما در مقام عمل و اجرای قانون، باید شرایط و اوضاع و احوال افراد در نظر گرفته شود . شاید بسیاری از تفاوت های تکوینی که روان شناسان یا فیزیولوژیست ها و . . . بر شمردند، به طور صد در صد در بین تمام زنان و مردان شایع نباشد; اما اغلب چنین است که مثلا زن ها، احساساتی تر هستند و قانون برای نوع افراد وضع می شود . البته اگر در مقام اثبات آشکار شود که همان خصلت نوعی، علت تامه جعل یک حکم خاص بوده است، قهرا در موارد خلاف، قانون دیگری وضع می شود و در غیر این صورت می گوییم که «حکمت » وضع فلان قانون، این است . از این رو در موارد فقد شرایط، انتفا یا تغییر حکم را اقتضا نمی کند .
3 . آن اختلاف در کم و کیف و مشارکتی که برای برآوردن نیازهای جامعه ضروری است، مؤثر باشد; مثلا صرف رنگ پوست سیاه و یا سفید تاثیری در بازده کار ندارد و اگر تعیین دستمزدها صرفا براساس بازده کار باشد، ما نمی توانیم در تعیین دستمزد، بین کارگر سیاه و سفید فرق بگذاریم; اما چون نهاد قیمومیت مستلزم مدیریت و برخورداری از تعقل بیش تر است و یا لازمه حضانت، برخورداری از پشتوانه مالی است و این امور نوعا با مسؤولیت مردان سازگاری دارد، قانون گذار این تکلیف را برعهده آنان گذارده است . همان گونه که چون در سنین خردسالی کودکان و به ویژه دختران، نیاز بیش تری به عاطفه و سرپرستی محبت آمیز و شیرخوردن دارند، حضانت آن ها در این سنین با مادر می باشد . اما در سنین بالاتر که استقلال کودک، افزایش یافته و محتاج به تامین اقتصادی بیش تری است، مسؤولیت حضانت بر دوش پدر می افتد .
تفصیل و جزئیات اختلافات تکوینی و طبیعی زن و مرد و حدود تاثیر هر یک را ما در حوزه درک خود نمی توانیم دریابیم تا قوانین عادلانه و متناسب وضع کنیم و ناگزیر از مراجعه به وحی هستیم . اکثر تبیین ها در توجیه سر تفاوت احکام، با استفاده از داده های مختلف علوم عقلی، روان شناختی، فیزیولوژی و آناتومی نیز از باب حکمت است و نه علت; به عنوان مثال تبیین حکم حجاب، براساس این کشف روان شناسی است که می گوید:
«آستانه حس لمس و درد زنان از زمان تولد، پایین تر از مردان است; یعنی زنان به درد، حساس ترند; در عوض مردان، بینایی بهتری دارند . مردان بالغ به محرک های بینایی شهوانی، حساسیت بیش تر دارند . زنان به محرک های لمسی، حساسیت بیش تر دارند . این تفاوت حساسیت از همان اوایل و تحت تاثیر «اندروژن ها» شکل می گیرد . اصطلاح «چشم چرانی » که برای این ویژگی مردان به کار می رود، زاییده حساسیت مردان نسبت به محرک های بینایی شهوانی است . . . (10) » .
تساوی یا تشابه؟!
قرآن کریم می فرماید: «خلقکم من نفس واحدة (11) » .
رسول اکرم (ص) می فرماید: «الناس کلهم سواء کاسنان المشط; مردم - اعم از زن و مرد - مانند دندانه های شانه با هم برابرند» ; اما لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، تشابه صددرصد آن ها در حقوق نیست . زن و مرد در حقوق عمومی و حقوق انسانی، برابرند; اما آیا با توجه به تفاوت های موجود و غیرقابل انکار و غیر قابل زوال، نباید هیچ گونه تقسیم کار و وظیفه و اختصاص کارکردی در میان باشد؟ تساوی، غیر از تشابه است . تساوی، برابری است و تشابه، یکنواختی . اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی و ارزشی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست; اما با توجه به تلازم حق و تکلیف، ممکن است به دلیل تکالیف بیش تری که به عهده مردان گذاشته است، اختیارات بیش تری نیز برای آنان قائل شده باشد . اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست; اما با تشابه و یکنواختی حقوق آن ها مخالف است . (12)
یکی از نکات مهمی که در ارزیابی نظام حقوقی نادیده گرفته می شود، این است که قواعد و مقررات حقوقی برای تنظیم روابط اجتماعی است و نه به منظور ارزش گذاری . استاد علی صفایی حائری می گوید: «تمامی درگیری ها و داد و فریادها، از این جا برخاسته که ما ارزش ها را فراموش کرده ایم و برای شغل ها عنوانی دیگر در نظر گرفته ایم و آن را ملاک افتخار می شناسیم . خیال می کنیم قضاوت یا خیاطی یا بقالی، با یکدیگر تفاوت دارند و در ارزش ها دخالت دارند . بینش اسلامی، برای شغل ها، به اندازه بینش ها و به اندازه نقشی که در پشت آن ایستاده، ارزش قائل است . . . . با این دید، شغل قضاوت یا ریاست جمهوری، خودش مبنای ارزش نیست و این کار، وابسته به استعدادهای بیش تر و ظرفیت و قاطعیت و سنجش دقیق تر است . . . . با این دید مساله تفاوت استعدادها و ناقص بودن زن ها هم مساله ای نیست; چون، تفاوت ها، ملاک افتخار نیست و در رسیدن به ارزش های بیش تر، استعدادها دخالت ندارند . فوز، اجر، فضل و بهره های عالی و لقاء رضوان الله، در رابطه با به کار گرفتن استعدادها است; نه مقدار آن ها . . . و این استعدادها نیز بر مبنای ابتلاء و امتحان است; نه اکرم و اهانت به افراد مربوطه (13) » .
یکی از ویژگی های مهم و ممتاز نظام حقوقی اسلام، کمال گرا بودن آن است . هدف آفرینش انسان، تکامل اختیاری است . انسان در پرتو اعمال و رفتار اختیاری خود، به قرب حضرت حق و لقاء او که کمال مطلق است، نایل می آید و خدای متعال از باب لطف و کرم خود، نه تنها به عنوان مولی، بلکه به عنوان مربی و مرشد و راهنمای مهربان، انسان را از هر چیزی که مانع این سیر و سلوک می شود، منع کرده است و به آن چه که نیل به این هدف را تسهیل یا امکان پذیر سازد، ترغیب نموده است . از این رو این امر و نهی - دستورات شرعی - مصونیت است نه محدودیت; محدودیت برای غرائز شهوانی و امیال طبیعی است و مصونیت بخشی آن، به بعد ملکوتی و هویت انسانی انسان مربوط می شود . آموزه هایی نظیر ضرورت پوشش بیشتر برای بانوان، نکوهش از حضور گسترده زن و به ویژه آن گاه که با اختلاط توام باشد، کاستن از تصدی مناصب اجتماعی - علاوه بر بعد تقسیم کار به لحاظ رعایت حریم عفاف و کمال شایسته انسانی است.
1 . ر . ک: قربانی، زین العابدین: اسلام و حقوق بشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، 1375، ص 28 - 29 .
2 . ر . ک: فلسفه حقوق، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی; چاپ اول، تابستان 1377، ص 31، 33، 77و85 .
3 . مائده (5)، آیه 50 .
4 . مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، قم: انتشارات صدرا، چ 14، سال 1369، ص 194 - 195 .
5 . همان، ص 202 .
6 . همان، ص 208، به نقل از مجله زن روز، شماره 90 .
7 . قطب، محمد، شبهات حول الاسلام، ص 112 - 115 .
8 . نظام حقوق زن در اسلام، ص 215 - 216; نقل از مجله زن روز، شماره 101 .
9 . برگ اتوکلاین، روان شناسی اجتماعی، ترجمه علی محمد کاردان، ج 1، ص 313 .
10 . حداد عادل، غلامعلی، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگ، ص 73 .
11 . نساء (4) : 124 .
12 . نظام حقوق زن در اسلام، ص 143 - 144 .
13 . صفایی، علی، روابط متکامل زن و مرد، ص 31 - 33 .
لینک کوتاه: https://b2n.ir/519568
خداخیرتون بده مطالبتون عالیه