توهین به شخصیت زن در اسلام
تفسیر وتوجیه ایه 18 و 32 سوره زخرف را لطفا تشریح بفرمایید ایا درایه 18 سوره زخرف توهین به شخصیت زن در اسلام
نیست؟ ایا ضعیف بودن زن راخودش تعیین کرده هست یا خالقش زن را این طور خلق کرده هست؟
آیا آیه ۱۸ سوره زخرف در نکوهش زنان است؟
آیه ۱۸ سوره زخرف مقرر می دارد: أَوَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبینٍ ؛ آیا کسى را که در لابلاى زینت ها پرورش مى یابد(و گرایش به زیورآلات دارند) و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیستند را فرزند خدا می دانید.این آیه کریمه ، یکی از معجزات علمی قرآن کریم است.یافته های علم روانشناسی مدرن ، وجود چنین ویژگی های روانی و شخصیتی در مورد زنان را اثبات می کند. گرایش به زیورآلات یکی از ابعاد زیست -عصبی مغز زن است. زنان به طور طبیعی محرک های حسی بیشتری را تجزیه و تحلیل کرده و مغز آن ها جزئیات زیادی را درک می کند. گرایش به تجملات و زیورآلات یکی از نمودهای این جنبه زیست عصبی مغز زنان است. از طرفی هوش کلامی در زنان بیشتر از مردان است در عین حال استدلالات کلامی در آنها کمتر از مردان است.
کتاب مشهور sex difference in the human brain صفحه ۱۴۶ در این مورد می گوید:«هرچند همه شخصا متقاعد شده اند که زنان و مردان مشخصا به شیوه های متفاوتی فکر می کنند ولی (در غرب به خاطر گرایش های فمنیستی افراطی ) هیچ کس جرئت نداری چیزی جز تساوی جنسیتی را در این زمینه تاکید کند. اگر موضوع تفاوت های جنسیتی زن و مرد فقط در عرصه های روان شناسانه مطرح باشد، شناخت این تفاوت ها با تردید روبرو می بود لکن امروزه بحث به ساختار مغز و ساختمان عصبی شیمیایی و ترشحات غدد داخلی زن و مرد کشیده شده است. آزمایش ها در این زمینه نشان داده اند که در بعضی از قسمت های بدن زن یا مرد بیش از سایر قسمت ها سلول وجود دارد. این نکته مشخص شده است که ساختاری که دو نیمه مغز را به هم متصل می کند در زنان بیش از مردان رشد می کند. در زنان مغز کمتر از مردان قرینه است. سئوال این است که اهمیت این تفاوت ها چیست و در کجا ظاهر می شود؟ مشخص شده است که دو نیمکره مغز وظایف یکسانی ندارند و تفاوت در نوع عملکرد این دو نیمکره در زن و مرد ، کارکردها و ویژگی های متفاوتی را در مورد زنان و مردان ظاهر می کند. وجود این تفاوت ها در ساختار مغز و متابولیسم و ترشحات هورمون زنانه و مردانه باعث می شود که هوش کلامی زنان از نظر روانی کلام بالاتر از مردان باشد لکن در مفاهیم و استدلال هوش مردان بالاتر از زنان است. [و هو فی الخصام غیر مبین]، (مجادله لفظی نیازمند روانی کلام نیست بلکه نیازمند قدرت استدلال عمیق است).در تجزیه و تحلیل رنگ ها مردها قدرت بیشتری در تمرکز بر رنگ های اصلی دارند لکن زن ها رنگ های فرعی را نیز در دامنه تجزیه و تحلیل های خود قرار می دهند. این واقعیت باعث می شود که مردها اصطلاحا کل نگر و زن ها جزء نگر باشند. [گرایش به حلیه و تجملات و زیورآلات یکی از آثار این تفاوت ساختاری است].هوش رفتاری و هیجانی در زنان قوی تر از مردان است. زبان بدن را زنان بهتر درک می کنند و اجرا می کنند و ....».
چنین تفاوت هایی بین زن و مرد باعث می شود زن آیینه جمال الهی و مرد آیینه جلال الهی باشد. زن مظهر عطوفت و مهربانی و زیبایی و مرد مظهر قاطعیت و عقلانیت باشد. زن در نقش های متعالی مادری و همسری ایفای نقش کند و مرد در نقش های اجتماعی و مدیریتی. بی شک هیچ کدام از این خصوصیت ها دلیل ارزش گذاری یکی و نقص ارزشی دیگری نیست. هر کدام از این دو اعجوبه خلقت در جایگاه خود نیکو و مکمل و متمم دیگری است. لکن متاسفانه عرب جاهلی ارزش زن را کمتر از مرد می داند و با این حال فرزندان خدا را دختر قلمداد می کند. قران در مقام احتجاج با آنها و بر اساس اعتقاد خرافی آن ها مجادله می کند و می گوید اگر بناست پسر ها بهتر از دختر ها باشند چرا فرزندان پسر را برای خود قلمداد می کنید و برای خدا فرزندان دختر نسبت می دهید. آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تبیین این آیه می فرماید:
«این تعبیر به خوبی حاکى از تفکر خرافى مشرکان در عصر جاهلیت در مورد تولد فرزند دختر است که چگونه از شنیدن خبر ولادت دختر ناراحت مى شدند در عین حال فرشتگان را دختران خدا مى دانستند! باز در ادامه این سخن مى افزاید: آیا کسى را که در لابلاى زینتها پرورش مى یابد، و به هنگام گفتگو و کشمکش در بحث و مجادله نمى تواند مقصود خود را بخوبى اثبات کند فرزند خدا مى دانید و پسران را فرزند خود؟! (أَوَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ) «۱».
در اینجا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در غالب آنها دیده مى شود و از جنبه عاطفى آنان سرچشمه مى گیرد مورد بحث قرار داده، نخست علاقه شدید آنها به زینت آلات، و دیگر عدم قدرت کافى بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه و جر و بحث بخاطر حیا و شرم.
بدون شک زنانى هستند که تمایل چندانى به زینت ندارند، و نیز بدون شک علاقه به زینت در حد اعتدال عیبى براى زنان محسوب نمى شود، بلکه در اسلام روى آن تاکید شده است، منظور اکثریتى است که در غالب جوامع بشرى عادت به تزیین افراطى دارند گویى در میان زینت به وجود مى آیند و پرورش مى یابند.
و نیز بدون شک در میان زنان افرادى پیدا مى شوند که از نظر قدرت منطق و بیان بسیار قوى هستند، ولى نمى توان انکار کرد که اکثریت آنها به خاطر شرم و حیا در مقایسه با مردان به هنگام بحث و مخاصمه و جدال قدرت کمترى دارند.
هدف بیان این حقیقت است که چگونه شما دختران را فرزند خدا مى پندارید و پسران را از آن خود مى شمرید؟».[۱]
سرّ برتری دادن بعضی از انسانها بر بعضی دیگر
در سوره زخرف می خوانیم: «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ، آیا آنان رحمت پروردرگار را تقسیم می کنند؟! ما معیشت آنها را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده (و با هم تعاون نمایند) و رحمت پروردگار از تمام آنچه جمع آوری می کنند بهتر است!»
نظام آفرینش چنین اقتضا دارد که استعدادهای مردم مختلف و گوناگون باشد و هر کس دارای استعدادی و عشق و علاقه ای باشد، تا هیچ کاری معطل نماند و چرخه زندگی دائماً در حال حرکت باشد.ً اگر تمام مردم عشق و علاقه به کار واحدی میداشتند، بقیه کارها انجام نمیگرفت. [1]
پس خداوند متعال از روی علم و حکمت خویش به هر فردی علاقه ای بخشیده تا استعدادهای خود را در آن جهت به کار گیرد. جمعی به کار طبابت و جمعی به کار تجارت و جمعی دیگر به کار صناعت مشغول و علاقمند باشند تا کار جهان انجام گیرد و هیچ کاری تعطیل نگردد و این برتری بخشیدن بعضی را بر بعضی دیگر، که از طریق سلایق، علائق مختلف به وجود می آید، یکی از بهترین نعمت های الهی است و اگر تمام مردم دارای علاقه و عشق واحدی بودند، کسی به کار دیگر عشق نمی ورزید و کارها معطل میماند. [2]
و عامل این تفاوتها در زندگی افراد، خود آنها هستند که برخی استعداد خود را به کار گرفته و دانشمند شدند و برخی بکار نگرفتند و کارگر ساده شدند و هیچ یک از افراد انسانی، بی استعداد خلق نشده است.
آن کس که عقل خود را بکار گرفت سلمان شد و آن کس که بکار نگرفت و بر خلاف آن حرکت
نمود، ابوجهل و ابولهب شد و همچنین است در کارهای دنیائی.
خداوند سرمایه عقل و فکر و استعداد را در تمام فرزندان آدم قرار داده و از آنها خواسته تا آن را بکار گیرند و اگر فاقد این سه چیز میبودند، تکلیف معنا نداشت، چون شخص بی عقل و بی فکر قدرت تشخیص ندارد به همین دلیل تکلیف هم ندارد. کلمه تسخیر نمودن یکدیگر، به این معناست که افراد اجتماع بر اساس آن حرفه ای که انتخاب نموده اند، آن مقدار از کالای خود را که احتیاج دارند به کار گیرند و مازاد را در اختیار دیگران قرار دهند. [3]
بنابراین این آیه در صدد اثبات برتری مردان بر زنان نیست.
[1] - تفسیر نمونه، ج 21، ص 52. و ص 29.
[2] - تفسیر مجمع البیان، ج 9-10، ذیل آیه شریفه- عدل الهی، ص 70، فرق تفاوت و تبعیض.
[3] - ترجمه المیزان، ج 18، ص 158.
لینک مطلب: https://b2n.ir/812087