چرا زن نمیتواند مرجع تقلید باشد؟
از خانمها نیز کسانی به درجه اجتهاد و مقامات بسیار بالای علمی رسیده اند، مانند مرحومه خانم امین؛ لیکن مسأله مرجعیت تقلید غیر از مسأله اجتهاد صرف است؛ زیرا مرجعیت نوعی زعامت و رهبری دینی است و به فتوای جمیع مراجع یکی از شرایط مرجعیت «مرد بودن» است.
برای بررسی این مطلب لازم است دو مقدمه را ذکر نماییم:
1- وظیفه ما این است که از احکام ظاهری تبعیت نماییم، زیرا، راهی به سوی احکام جز از طریق ادله ظاهری از جمله فتوای مجتهد نداریم. پس اگر بعدا معلوم شد که این احکام ظاهری با احکام واقعی مطابق بوده که خیلی خوب است و ما همانگونه عمل کردهایم که شارع مقدس خواسته است. و اگر مطابق نبود ما در نزد شارع مقدس معذور هستیم؛ زیرا راهی را که او به ما نشان داده بود رفتهایم. حال اگر اصابت به واقع نکرده و ما را به مقصود نهایی شارع مقدس نرسانده است تقصیری متوجه ما نیست بلکه چه بسا به خاطر همین تبعیت از فرمان شارعمأجور هم باشیم. مقصود از بیان این مقدمه این است که احکامی که در دست ما است ولو باید در عمل همینگونه رفتار نماییم، اما درپارهای از موارد مانند آنجا که اختلاف بین فقها وجود دارد، میتوان احتمال داد که حکم الهی به گونهای دیگر باشد.
2- مرجعیت تقلید گرچه توفیقی الهی است و خالی از عنایات امام زمان(عج) نیست، اما قبل از آن که یک منصب اجتماعی باشد و بیشتر از آن، یک مسؤولیت سنگین الهی و اخروی است و چه بسیار بودهاند بزرگانی که با اجتماع شرایط از مرجعیت گریزان بودند.[1] بنابراین اگر هم چنین مسؤولیتی به شخصی واگذار نگردد در واقع بار آخرتی او سبکتر شده است.
پس از بیان این دو مقدمه، نظر مشهور آقایان فقها این است که زن نمیتواند مرجع تقلید برای همه اعم از زن و مرد باشد، حال ممکن است حکم واقعی الهی هر کدام از این دو نظر باشد. هر گروه از این آقایان، نظری را که به آن رسیدهاند براساس ادله شرعی و روش متعارف اجتهادی است و نظر و فتوای آنان مستند به منابع و مبانی شرعی است.
اگر نظر اول، حکم واقعی الهی باشد میتوان احتمال داد که فلسفه و علت این حکم در مقام تشریع، رعایت حال بانوان و کاستن از بار مسؤولیت آنان باشد و این که مرجعیت تقلید و تکالیف اجتماعی که به دنبال مرجعیت میآید مناسب حال بانوان و در طریق کمال خاص آنان نیست؛ زیرا ویژگیهای روحی و روانی و معنوی بانوان به غیر از ویژگیهای روحی و روانی و معنوی مردان است و هر کدام کمالات خاص خود و طریق و راه مناسب برای رسیدن به آن کمالات را دارند. نه زنان به خاطر ویژگیهای متفاوت با مردان دچار کمبود و کاستیاند و نه مردان به خاطر ویژگیهای متفاوت با زنان دچار کمبود و کاستی هستند، نه کمالات خاص بانوان کمال برای آقایان است و نه کمالات خاص آقایان کمال برای بانوان است. اینها دو موجود انسانی هستند و شرایط و ویژگیها و کمالات و راههای متفاوتی دارند که همدیگر را در این جهان تکمیل مینمایند و نیازهای هم را برطرف میکنند. و اگر هم حکم واقعی الهی این باشد که بانوان میتوانند مرجع تقلید برای همه زنان و مردان باشد فهمیده میشود که این امر منافات با ساختمان روحی و معنوی بانوان ندارد.[2]
خلاصه کلام این که از نظر قرآن کریم زن و مرد در مقام انسانیت و سیر کمالات معنوی و الهی یکسانند ولی دو گونه انسان از یک نوع انسانیت به شمار می آیند، خداوند در قرآن می فرماید: «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون»[3] و نیز در جایی دیگر می فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندا الله اتقیکم ان الله علیم خبیر»[4].
دلیل روشن و واضحی است بر یکسانی انسانیت زن و مرد، اما از بعد دیگر که زن و مرد به دلیل زن بودن و به دلیل مرد بودن حتما تفاوت های بسیاری با هم دارند که به فراخور آن هر یک مسؤولیت های مناسب خویش را عهده دار می شوند که طبعا با مسؤولیت دیگری متفاوت است وگرنه زن و مردی معنی نداشت یا همه مرد بودند و یا همه زن و از همین ویژگی است که اگر هر یک از زن و مرد را در جای خود بنگریم موجودی کامل و زیبا هستند که کمترین نقصی در آنها وجود ندارد.[5]
[1] . ر.ک: مقدمه علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی بر کتاب شریف «توحید علمی و عینی» بخش مربوط به احوالات جناب «سید احمد کربلایی».
[2] . برای آگاهی بیشتر ر.ک: نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهری.
[3] . سوره نحل ، آیه 97 .
[4] . سوره مبارکه حجرات آیه 13.
[5] . برگرفته از سایت پاسخگو وابسته به نهاد مقام معظم رهبری.
لینک کوتاه : https://b2n.ir/772433